شاید کتاب مدیریت استراتژیک فرد آر دیوید را نتوان یکی از بهترین کتاب های استراتژی دانست (اگر نظر متمم را بخواهید، ما کتاب مدیریت استراتژیک پیتر فیتزروی را بهترین کتاب مدیریت استراتژیک موجود در بازار فعلی میدانیم).
هنری مینتزبرگ در کتاب Strategy Safari یا جنگل استراتژی به بررسی مکاتب مختلف در استراتژی میپردازد. با توجه به جامع بودن این کتاب و نیز اینکه برای تدوین آن، بیش از ۲۰۰۰ منبع مختلف مطالعه شده است، میتوان گفت مطالعهی کتاب جنگل استراتژی تصویر نسبتاً کاملی از دنیای استراتژی و دیدگاهها و نظریات مختلفی که در این زمینه مطرح شده در اختیار خواننده قرار میدهد.
در میان کتاب های کسب و کار کمتر کتابی را میتوانید بیابید که مشخصاً روی مفهوم «رقابت» متمرکز شده باشند. یکی از این کتابها شهرت فراگیر پیدا کرده: استراتژی اقیانوس آبی. اما دو کتاب دیگر هم هستند که اختصاصاً درباره رقابت نوشته شدهاند و کمتر خوانده میشوند: کتاب استراتژی رقابتی مایکل پورتر.
کتاب استراتژی اقیانوس آبی (Blue Ocean Strategy) را بیتردید میتوان یکی از کتاب های مدیریتی کلاسیک در حوزه مدیریت و استراتژی دانست. کمتر کتابی در میان کتاب های رشته مدیریت وجود دارد که عنوان آن به ادبیات روزمره راه پیدا کرده باشد. در حدی که در گفتگوهای عادی هم میشنویم که میگویند: «الان باید سراغ فلان کار رفت که هنوز اقیانوس آن آبی است و به اقیانوس قرمز تبدیل نشده است.»
اگر فعالان عرصه سیاست و سیاستگذاران ارشد فهرستی از چند کتاب مدیریت استراتژیک برای سیاستمداران تهیه کنند، احتمالاً کتاب مزیت رقابتی ملل مایکل پورتر را در بخش «کلاسیکها»ی فهرستشان خواهند گنجاند. بیش از دو دهه از انتشار این کتاب میگذرد و قطعاً بخشی از مطالب آن قدیمی شده است. اما هنوز هم برای کسانی که میخواهند «رویکرد جغرافیایی به رقابت» را بهتر درک کنند، کتاب مناسبی است.
کتاب ساختن برای ماندن، امروزه یک کتاب کلاسیک مدیریتی محسوب میشود. و تقریباً هر جا فهرستی از کتاب های کسب و کار تنظیم شود، جایی هم برای آن در نظر میگیرند.
اگر بخواهیم یک کتاب استراتژی را به عنوان ادامهٔ کتاب ساختن برای ماندن معرفی کنیم، کتاب از خوب به عالی یکی از گزینههاست. این کتاب را جیم کالینز تألیف کرده و عدهای آن را یکی از بهترین کتاب های استراتژی میدانند. روش تحقیق برای تألیف کتاب خوب به عالی بسیار شبیه روشی است که جیم کالینز در کتاب ساختن برای ماندن انتخاب کرده است. یعنی سراغ تعدادی شرکت موفق رفته و سعی کرده پایههای اصلی مدیریت استراتژیک را بر اساس ویژگیهای مشترک میان آن شرکتها کشف کند.
چند سالی از انتشار کتاب با چرا شروع کنید (Start with Why) میگذرد و هنوز این کتاب سایمون سینک (Simon Sinek) را – که نخستین نوشتهی او نیز هست – میتوانید در بخش کتابهای پرفروش بسیاری از کتابفروشیها ببینید. اینکه بیش از ۲۰۰۰ نفر در سایت آمازون امتیاز Review مربوط به این کتاب را ثبت کردهاند، نشانهی دیگری از پرطرفدار بودن این کتاب است.
کتاب در جستجوی برتری، یکی از پرخوانندهترین کتابهای مدیریتی است که در زمینه موفقیت سازمانها نوشته شده و عدهای آن را جزو بهترین کتابهای کسب و کار میدانند. تام پیترز و روبرت واترمن در کتاب In Search of Excellence (در جستجوی برتری) به بررسی ویژگی های شرکتهای موفق پرداختهاند.
ممکن است با مشاهدهٔ عنوان «مدلهای کسب و کار جدید» به نتیجه برسید که کتاب چینکوئینی و همکارانش زیرمجموعهٔ مدل کسب و کار است و باید دستهٔ کتاب های کارآفرینی قرار گیرد. اما این کتاب بیشتر به مفهوم خدمات و اقتصاد خدمات پرداخته است.
در دنیای استراتژی مقالههای متعددی با این مضمون نوشته شدهاند که در بسیاری از شرکتها، شکافی جدی میان تدوین استراتژی و اجرای استراتژی وجود دارد. به عبارت دیگر، وقتی از برنامه ریزی استراتژیک و تدوین استراتژی حرف میزنیم، همهچیز خوب است و به نظر میرسد که مشکل چندانی در مشخص کردن استراتژی وجود ندارد. اما وقتی به فاز اجرا میرسیم، دردسرها شروع میشود و انواع چالشها پیش روی ما قرار میگیرد.
کتاب استراتژی کارساز یک کتاب مدیریت استراتژیک با رویکردی متفاوت است. نویسندگان این کتاب به جای این که استراتژی را شبیه سایر کتاب های استراتژی به قلمروهای تدوین، اجرا و کنترل تقسیم کنند، تأکید میکنند که این نوع نگاه نهایتاً ذهن مدیران را از مسائل واقعی استراتژیک کسب و کار منحرف میکند.
روند یا Trend یکی از اصطلاحات کلیدی عصر ماست. مدام دربارهٔ روندهای گسترش شهرنشینی، روند افزایشی توجه به تغذیه و سلامت، روند افزایشی دمای کرهٔ زمین (اثر گلخانهای)، روند کاهشی رشد جمعیت و … میخوانیم و میشنویم.
با وارد شدن بحث هوش مصنوعی به گفتگوهای عمومی و رواج یافتن گستردهٔ برخی از کاربردهای آن (مانند مدلهای زبانی و هوش مصنوعی مولد) این دغدغه در ذهن بسیاری از مدیران شکل گرفته که چگونه میتوانند از هوش مصنوعی در کسب و کار خود استفاده کنند؟ و یا به زبان دقیقتر: استراتژی کسب و کار خود را چگونه با تحولاتی که در حوزه هوش مصنوعی به وجود آمده تطبیق دهند؟