کتاب طرز فکر کارول دوئک یکی از معروفترین کتابهای رشد شخصی و مدل ذهنی است. در حدی که افراد بسیاری حتی بدون شنیدن نام دوئک و کتاب او، اصطلاح «ذهنیت ثابت» و «ذهنیت رشد» را شنیدهاند. هنر دوئک این است است که با وجودی که فردی آکادمیک است و تحقیقات علمی فراوانی درباره توسعه فردی و مدل ذهنی انجام داده، توانسته این موضوعات را به زبان ساده برای مخاطب عام هم توضیح دهد. همین زبان ساده باعث شده کتاب طرز فکر به یکی از پرفروش ترین کتاب های توسعه فردی در سراسر جهان تبدیل شود و هر کس مدعی تنظیم لیست بهترین کتاب های توسعه فردی است، کتاب طرز فکر را هم در فهرست پیشنهادیاش بگنجاند.
یادگیری و پرورش مدل ذهنی را نمیتوان از کتاب و کتابخوانی جدا کرد. هنوز هم یکی از بهترین ابزارها برای آشنایی بیشتر با خود و جهان و درک عمیقتر زندگی کتاب است. به همین علت اگر بخواهید چند کتاب رشد فردی فهرست کنید، منطقی است کتاب یا کتابهایی دربارهٔ مهارت و روش مطالعه را هم در آن فهرست بگنجانید. کتاب «از کتاب» نوشتهٔ محمدرضا شعبانعلی چنان که در عنوان فرعیاش گفته شده به «حرفهایی درباره کتاب و کتابخوانی» اختصاص دارد. محمدرضا شعبانعلی در این کتاب به موضوعات متنوعی میپردازد که میتوانند برای علاقهمندان به کتابخوانی جذاب باشند. علل کتاب نخواندن، معیارهای انتخاب کتاب، سطوح مختلف مطالعه، روش کتابخوانی، پرورش عادت کتابخوانی، نقد تندخوانی و اتیکت هدیه دادن کتاب از جمله موضوعاتی هستند که در این کتاب به آنها پرداخته شده است
قرار دادن کتاب غرقگی در یک دستهٔ مشخص سخت است. در این کتاب هم از مهارت صحبت شده و هم از استعداد؛ هم از حل مسئله و هم از تجربه عمیق لحظات زندگی؛ هم از فرهنگ و هم کار؛ هم از خانواده و هم از خودآگاهی. در عین حال، نه میتوان آن را درباره بهره وری دانست و نه کتابی در زمینهٔ استعدادیابی یا شناخت و پرورش مهارت. میهایی چیک سنت میهایی در این کتاب مفهوم flow (غرقگی) را توضیح داده به کاربرد این مفهوم در قلمروهای مختلف زندگی پرداخته است. اهمیت مفهوم غرقگی در توسعه فردی این است که ما را ترغیب میکند بکوشیم در مسیر رشد و یادگیری خود فعالیتها و مهارتهایی را پیدا کنیم که بتوانند گذر زمان را برایمان متوقف کرده و به این شیوه، عمیقترین نوع حضور در زندگی را تجربه کنیم.
موضوع شکوفایی که سلیگمن مطرح میکند، صرفاً یکی از ابعاد توسعه فردی نیست. یعنی اینطور نیست که شما یک برنامه توسعه فردی تنظیم کنید و بگویید من میخواهم خودم و توانمندیهایم را در ابعاد مختلف توسعه دهم و یکی از این ابعاد هم شکوفایی است. خودِ شکوفایی میتواند چارچوب کلی برنامه توسعه فردی و راهنمای توسعه شخصی باشد. یعنی پس از مطالعهٔ مدل شکوفایی سلیگمن میتوانید بگویید «من میخواهم مسیر توسعه فردی را به شکلی برنامهریزی کنم که به شکوفایی بیشتر خودم منتهی شود.» حالا میتوانید بر این اساس برای ابعاد مختلف زندگی شخصی و شغلیتان برنامهریزی کنید. کتاب شکوفایی هم مثل کتاب طرز فکر و کتاب غرقگی از جمله بهترین کتاب های توسعه فردی است و میتواند یکی از کتابهایی باشد که در نخستین گام مسیر توسعه فردی به سراغشان بروید تا نقشه راه ادامه مسیر برایتان شفافتر شود.
کلمهٔ یادگیری به دو معنا به کار میرود. معنای ساده و رایج آن این است که مطلبی را به خاطر میسپاریم یا مهارتی را در خود تقویت میکنیم. اما معنای عمیقتری یادگیری این است که مدل ذهنیمان تغییر کند و جهان را به شکلی ببینیم که پیش از آن نمیدیدهایم. یادگیری میتواند در سطحی بالاتر هم اتفاق بیفتد و آن وقتی است که ما به یادگیری خودمان فکر میکنیم و میکوشیم کیفیت یادگیریمان را بهتر کرده و خطاهای یادگیریمان را کاهش دهیم. آدام گرنت در کتاب «دوباره فکر کن / Think Again» میکوشد ذهن خوانندهٔ خود را در این سطح دوم (فکر کردن به روش فکر کردن یا یادگیری شیوهٔ یادگیری) درگیر کند. شناخت خطاهای ذهنی، تردید در باورها، اصول تعامل و گفتگوی با دیگران و مباحثهٔ سازنده از جمله موضوعاتی هستند که گرنت در این کتاب به آنها پرداخته است.
کتاب استعدادیاب کلیفتون که در فارسی با عنوان پنج نقطه قوت خود را بشناسید ترجمه و منتشر شده است، بر پایهٔ یک فرض کلیدی تدوین شده است: معمولاً حذف کردن و کمرنگ کردن نقاط ضعف چندان ساده نیست. بنابراین بهتر است که اصل تمرکزتان بر تقویت نقاط قوتتان باشد. مثلاً اگر فردی اهل رقابت نیستید، هر چقدر هم خود را قانع کنید که رقابت ضروری است و من باید رقابت کردن را یاد بگیرم، بعید است دستاورد ملموس و محسوسی داشته باشید. در مقابل اگر فردی محتاط هستید و سنجیده رفتار میکنید، بهتر است تقویت این ویژگی را در برنامه توسعه فردی خود بگنجانید. عالی شدن در ویژگیای که هماکنون در آن خوب هستید، جایگاه شما را بیشتر تقویت میکند تا معمولی شدن در ویژگیای که امروز در آن ضعیف هستید.
ما معمولاً کن رابینسون را با سخنرانیهایی که در نقد مدارس و کارکرد نظام آموزشی داشته میشناسیم (نظام آموزشی چگونه خلاقیت را نابود میکند؟). اگرچه سخنرانیهای انتقادی او به قبل از دورهٔ رونق شبکه های اجتماعی برمیگردد، اما در سالهای اخیر هم – که نقد آموزش سنتی بسیار مُد شده – بارها حرفهایش در شبکههای مختلف دستبهدست و بازنشر شده است. کتابهای جوهر درون (المنت) و یافتن جوهر درون (ادامهٔ المنت) تقریباً در همین حالوهوا هستند. رابینسون معتقد است که مسیر موفقیت در زندگی شخصی و مسیر شغلی زمانی هموار میشود که ما بتوانیم نقطهٔ تلاقی «شوق» و «توانمندی» خود را بیابیم. چیزی که رابینسون آن را المنت مینامد.
دنیل گلمن کتاب خود را با بحثی آغاز میکند که این روزها برای همه آشنا (و حتی شاید کهنه) است: هوش هیجانی بیشتر از هوش ریاضی (که با IQ سنجیده میشود) به کار میآید؛ چه در زندگی و چه در مسیر شغلی. گلمن معتقد است که مهارت رهبری و بسیاری دیگر از مهارتهایی که پایهٔ اصلیشان ارتباط با دیگران است، به هوش هیجانی نیاز دارند. او این پنج مفهوم را ستونهای اصلی هوش هیجانی در نظر میگیرد: خودآگاهی هیجانی، خودتنظیمگری، خودانگیزی، همدلی و مدیریت روابط. از نظر گلمن هر مهارت ارتباطی دیگری که به ذهن شما میرسد (مانند درک پیامهای غیرکلامی، علائم چهره، توانایی بیان عواطف و …) زیرمجموعهٔ یکی از این پنج ستون محسوب میشود.
بسیاری از مردم ویلیام گلاسر را با کتاب نظریه انتخاب میشناسند. اما گلاسر پیش از مطرح کردن تئوری انتخاب، کتاب قدیمیتری با نام اعتیاد مثبت (Positive Addiction) منتشر کرد که بسیار جذاب و مفید است و متأسفانه زیر سایهٔ نظریه انتخاب پنهان شده و کمتر به چشم میآید. گلاسر در این کتاب توضیح میدهد که فقط عادتهای منفی ما را به خود معتاد نمیکنند. بلکه رفتارهای مثبت و سازنده هم میتوانند اعتیادآور باشند؛ اما به معنای مثبت کلمه.
برآورد چارلز دوهیگ این است که حدود ۴۰٪ از رفتارهای ما از سر عادت است. یعنی تقریباً بدون هرگونه توجهِ آگاهانه آن رفتارها را انجام میدهیم و بهندرت درستی یا ضرورت آنها را ارزیابی میکنیم. احتمالاً محتوای کتاب قدرت عادت شما را شگفتزده نمیکند، چون همهٔ ما حرفهایی را به شکل پراکنده دربارهٔ شکلگیری عادت، تغییر عادت، شرطی شدن و مکانیزمهای تغییر عادت شنیدهایم.
اگر از جمله کسانی هستید که دربارهٔ یک موضوع خاص چند کتاب میخوانند و محتوای آنها را با یکدیگر ترکیب کرده و مقایسه میکنند، قاعدتاً هر دو کتاب عادت های اتمی و قدرت عادت را خواهید خواند. اما اگر حوصلهٔ چنین کاری ندارید و ترجیح میدهید فقط یک کتاب کاربردی و ساده دربارهٔ تغییر عادت بخوانید، احتمالاً کتاب عادتهای اتمی شما را بیشتر راضی خواهد کرد.
کتاب مجالی برای تمرکز که با نام ذهن متمرکز هم ترجمه شده است، دربارهٔ مدیریت زمان و انضباط شخصی است و همانطور که ار هر کتابی در این حوزه انتظار میرود، مجموعهای از اصول، تکنیکها، ابزارها و توصیهها را برای مدیریت بهتر زمان در اختیار خوانندهاش قرار میدهد. اما ویژگی مثبت کتاب مجالی برای تمرکز این است که مایکل هایت نویسنده آن بیش از آن که شما را به فشرده کردن زمان و کمخوابی و حذف زمانهای استراحت تشویق کند، تأکید میکند که برای مدیریت زمان باید انرژی خود را مدیریت کنید و انرژی زمانی به دست میآید که وقتهایی را برای خودتان در نظر بگیرید: برای استراحت، برای دوستان و برای هر کاری که حالتان را بهتر میکند.
کتاب کار عمیق را کارل نیوپورت نویسندهٔ کتاب مینیمالیسم دیجیتال تألیف کرده است. او معتقد است که برخی کارهای ما در زندگی از جنس کار عمیق (deep work) هستند و برخی دیگر کار سطحیاند. سطحی به معنای کماهمیت بودن نیست. بلکه به این معناست که ذهن را به شکل عمیق و همهجانبه درگیر نمیکنند. نیوپورت توضیح میدهد که اگر قرار است در دنیای جدید موفق باشید، لازم است بتوانید کارهای عمیق را به درستی انجام دهید. از نظر او چیزی که انسانهای موفق را از انسانهای ناموفق جدا میکند این است که تا چه میزان میتوانند ساعتهایی از زندگیشان را به کار عمیق (با تمرکز بالا و به دور از حواسپرتی) اختصاص دهند.
متأسفانه محتوای کتاب اثر مرکب به گونهای است که هر وقت میخواهیم از آن نام ببریم، باید ابتدا از این که یک کتاب انگیزشی را معرفی میکنیم عذر بخواهیم. کتاب اثر مرکب چارچوب علمی ندارد و سبک دارن هاردی نویسندهٔ آن کاملاً شبیه یک سخنران انگیزشی است (چنانکه شغل اصلیاش هم همین است). با این حال به دو علت این کتاب را معرفی میکنیم. نخست اینکه بسیاری از توصیههای آن – در عین مستدل نبودند – درست و مفید هستند و همین باعث شد مدتها کسانی که به دنبال یک کتاب پیشرفت شخصی بودند به سراغ این کتاب بروند. و دیگر اینکه بسیاری از دوستان متممی هم که متنهای علمی و پژوهشی را میپسندند، اشاره کردهاند که خواندن این کتاب آنها را دستخالی نگذاشته است. یعنی در عین اینکه با لحن نویسنده و بخشهایی از محتوا مشکل داشتهاند، همچنان آن را برای پیشرفت فردی مفید دانستهاند.
کتاب فرمول موفقیت یک کتاب روانشناسی موفقیت از نوع بازاری آن نیست. اگرچه نمیتوان آن را به سادگی در میان کتاب های روانشناسی هم طبقهبندی کرد. باراباشی در این کتاب کوشیده است با تکیه بر مطالعات و تحقیقاتی که خودش و دیگران انجام دادهاند، برخی از قوانین حاکم بر موفقیت را با خوانندگان خود در میان بگذارد.
ویژگی ارزشمند کتاب ارتباط بدون خشونت این است که مارشال روزنبرگ در این کتاب یک مدل بسیار ساده اما اثربخش برای ارتباط با دیگران پیشنهاد کرده است. او خشونت را به خشونت فیزیکی محدود نمیداند و معتقد است بسیاری از گفتگوها و تعاملهای روزمرهٔ ما در عین اینکه عرفاً خشونت محسوب نمیشوند، ماهیتشان از جنس خشونت است.
ممکن است این سوال در ذهنتان ایجاد شود که وقتی صرفاً تعداد کمی از کتاب های توسعه فردی معرفیشده در متمم را در این صفحه آوردهایم، چگونه نوبت به کتاب قوانین کاریزما رسیده است. آیا واقعاً در بین انواع موضوعاتی که میتوانند در توسعه فردی به کار بیایند، کاریزما به همین سادگی جایی در ابتدای صف پیدا میکند؟ واقعیت این است که کاریزما به خودی خود تا این حد مهم نیست. اما کتاب قوانین کاریزما ویژگی جالبی دارد و آن این است که مورتنسن نویسندهٔ کتاب تقریباً هر صفت خوب و سازندهای را که در ارتباط میان انسانها مفید تشخیص داده، به عنوان پیشنیاز کسب کاریزما معرفی کرده است.